وقت وقتی گر شوم شوریده سر


عیب نبود بر من ای کوته نظر

راست باش و راست بین و راست رو


گو جهان زیر و زبر شو غم مخور

گرت باید تا دلی آری به دست


بایدت خوردن بسی خون جگر

تا شوی مستغرق از حق در محق


در سلوک از حق و باطل در گذر

گر نظر برگیری از خود مرحبا


در جمال دوست بی خود می نگر

محو باید شد درو مردانه وار


تا کی از تعظیم اشخاص و صور

عشق اگر نا گه درآید از درت


بن گه عقلت کند زیر و زبر

پرتوی باید ز نور معرفت


تا برون آیی ازین ظلمت مگر

گوش کن پند نزاری گوش کن


بشنو ای فرزند جانی از پدر

پس رو رأی و قیاس خود مباش


الحذر از بت پرستی الحذر